امام باقر ع فرمود خدای عزوجل بموسیوحی فرمود همانااز جمله بنگانم کسی که بوسیله حسنه بمن تقرب جوید و من اورا در بهشت حاکم سازم بهشت را در اختیاراو گذارم موسی عر ض کرد پروردگاراانحسنه چیست فرمود اینکه همراه براد. مومنش درراه براوردن حاجت او گام بردارد چه انکه براورده شود یانشود 14 امام باقر ع فرمود همانا مومن حاجتی از برادرش باو مراجعه میشود که نمیتواند انجام دهد دهد ولی بدان همت میگماردو دل میبندد خدای تبارک وتعالی اورا بسبب همتش ببهشت وارد میکند
امام صادق ع فرمود از ما نیست کسیکه بزرگ سال ما را. احترام نکند وبحورد سال ما ترجم. ننماید امام صادق ع فرمود سالمندان خود را بزرگ داریدو با ارحام خود صله. رحمیبهتر از ازار نرساندن بانها نیست امام صادق ع فرمود اهل ایمان برادر یکدیگرند و فرزندان یک پدر مادر باشند چون از مردی رگی زده شود دیگران برایش بیدار خوابی کشند جنانچه گاهی مومنی را شب خواب نبرد و سپس معلوم شود که بیکی از برادران ایمانش بلایی رسیده
امام باقر ع درباره قول خدای عزوجل و بمردم سخن نیکو گویبد فرمود بهتربن سخنیکه دوست دارید مردم در باره شما گویند درباره مردم بگویید. امام. صادق ع در باره قول خدای عزوجل وخدا مرا مبارک ساخت هر گجا باشم فرمود یعنی سود مند. ساخت رسولخدا ص فرمود احترام گذاشتن بمسلمان مو سفبد از جمله تجلیل خداست
امام صادق ع بر تو باد که برای خدا نسبت بمخلوقش خبر خواه باشی که هر گز خدارا بعملی بهتر ازانملافات تکنی وفرمودهر که بامور مسلمبن اهتمام ورزد مسلمان نیست 5 پبغمبر ص فرمود هر که صبح کند وبامور مسلمین همت نگمارد از انها تبست وهرگه بشنود مردی فریاد میرند و مسلمانها بدادم برسید و جوابش نگوید مسلمان نیست 8 رسول خدا فرمود هر کس تجاوز اب واتش را از گروهی از مسلمین بگرداند بهست برایش واجب گردد
حضرت صادق ع زمانی ابوذر خدمت رسولخدا ص امد وجبرییل بصودت دحیه کلبی در خدمتش بود و بان حضرت خلوت کرده بود چون ابوذربود اندو را دید باز گشت و یخن انها رانبرید پس جبرییل گفتای محمد این ابوذر بود که بر ما گذشت و بما سلام نکرد و اگر بما سلام کرده بود پاسخانرا مبدادیمای محمد ابن اباذر دعایی دارد که میحواند ونزد اهل اسمان معروف است پس انگاه که من باسمان رفتم تو اندعا را از او بپرس همینکه جبرییل بالا رفت ابوذر خدمت پیغمبر ص شرفیاب شد رسولخدا ص باو فرمودای چه تو را بازداست از اینکه بر ما سلام کنی انگاه که بر ما گذشتی عرضکرد گمان کردم که که انکس که باشمابود دحیه کلبی است و برای پاره ایی کارهای شخصی. بااو خلوت کردهای فرمودای اباذر او جبرییل بود و گفت اگر اباذر بما سلام کرده بود جوابش را میدادیم پس همینکه اباذردانست که او جبرییل بوده خدامبداند که چه اندازه پشیمان شد و فسوس خورد که چرا بر او سلام نکرده پس رسولخداص فرموداندعایی که تو میخوانی چیست زیرا جبرببل بمن خبر داد که تو دعایی.داری که انرا میخوانی و در اسمان. پیش اهلانمعروفست عرضکرد اریای رسولخد ص میگویم اللهم انی اسللک. الامن و الایمان بک و والتصدیق بنبیک والعافیه من جمیع البلایا و الشکر علی العافیه و شرارالناس
هشام بن سالم گوید حضرت صادق ع فرمود ایا طولانی بودن بلااز کوتاهیانمیشناسیدو میفهمید چه بلایی کوتاه است عرضکردم نه. فرمود چون در هنگام بلا.بکسی از شما.الهام شد دعا کند بدانید که بلا کوتاه است و مدتانسپری شد 2 ابو ولاد گوید حضرت موسی بن جعفرع فرمود هیچ بلایی. بربنمن نازل نشود که خدای عزوجل بدو الهام دعاکند جز اینکه بزودیانبلا بر طرف شود و هیچ بلایی بر بنده مومن نازل نگردد که از دعاکرون حودداری کند حز اینکهانبلا طولاتی است پس هرگاه بلا نازل شد بر شما که بدرگاه خدای عزوجل دعا و زاری کنبد
در این عالم چبزها ببند که عالم حسن و خیالوهم خارج است و در انجا جان اشیا ؟ وحقایق انهارابببندوبرای ان عرض عریض و زمینه. پهناوری است که اغازش عالم انسان و سر انجامش عالم فرشتگان بلکه برتر ازاناست واو است معراج انسان چنانچهانسه منزل پسترین منازل واسفل. سافلین است تا انجا که کوید و از اینجا دانسته شود که صدورکرامات از اولیا مور انکا نیست در جمله ولو لا انکم تذنبون فرماید این گفتار دلالت کند بر اینکه در این نوع از خلقت مصلحت بزرگی است زیرا صفت غفاریت و رحمت ولطف او اشکار شود بلکه ظاهر اینست که همین گناه امررش خواهی سبب بلندی درجات وازدیادکمالاتشان گردد
انگاه عصای پیکان داری بدست گرفت وبیرون امد ما در جلوش بودیم واوپا برهنه وپیراهن خود را هم تا نصف ساق بکمرزده بود و لباسهای دیگرش را بکمر زده بود چون حرکت کرد ماهم پیشاپیش حرکت کردیم یسر بسوی اسمان بلند کرد وچهار تکبیر گفت که ماپنداشتم اسمان و دیوارها با ام هم اواز بودند سرداران ومردم اماده و سلاح پوشیده و بهترین زینت را نموده دم درایستاده بودند چون ماانصورت و هیبت بر انها در امدیم سپس امام رضا ع در امد ونزد در ایستاد و فرمود الله اکبر اللله اکبر لله اکبر الله اکبر الله اکبر علی. مارزقنا من بهیمهالانعام والحمد لله ما ابلانا. ما هم صدا را میکشیدیم. و میگفتبم یاسر گویدشهر مرو از گریه وناله و فریاد بلرزه در امد چون پیاده راه میرفت ودر یر هر ده قدم میایستاد سه تکبیرمیفرمود یا سر گوید ما خیال میکردیم که اسمان وزمین و کوه با ااو هم اواز گفته و شهر مرویک پارچه گریه وشیون بود
مامون بحضرت عرضه داشت که امر خلافت بعهده. کیرد ولی امام رضا ع خوداری فرمود خ مامون گفت پس باید ولایت عهدی بپذیری امام فرمو میپذیرم با شروطیکه از تو میخواهم مامون گفت هر چه خواهی بخواه امام رصا ع نوشت من در امر ولایت عهدی وارد میشوم بشرط انکه امر ونهی نکنم کو فتوای و حکم ندهم و نصب و عزل ننمایم و هیچ امری را که بر جاست دگر گونش نسازم و از همه این امور مرا معاف مرا معاف داری مامون همهانشروط پذیرفت. یاسر خادم گوید چون عید قربان فرارسید مامون بسوی امارضا ع کس فرستاد و در خواست کردان حضرت برای عید حاضر. شود و نماز گزارد و خطبه بخواند امام رضا ع پیغام داد شروطی را کهمیان من وتو در پذرفتن امر ولایت عهدی بود خودت میدانی بنا بر این بود که من از اینگونه امور معاف باشم مامون پیغام با اینعمل دل مردم ارامش یابد و فصیلت شما رابشناسند سپس بارها انحضرت باو جواب رد میدادو او پافشاری میکرد تا انکه حضرت فرمود یا امیرالمو منین اگر مرا از این امر معاف داری خوشتر دارم واگر معاف دادی خوشتر دارم همچنانکه پیغمبر و و امیرالمو منین ع برای نماز عید بیرون میشدند بیرون میشوم مامون گفت هر گونه خواهی بیرون شو ودستور داد. سرداران تمام مردم صبح زود در خانه امام رضا حاضر باشد یاسر خادم گوید مردان و زنان و کودکان در میان راه پشت بامها بر سر اه امام رضاع نشستند و سرداران ولشکریاندر خانه انحضرت. گرد امدند چون خورشید طلوع کرد امام ع غسل نمود و عمامه سفبدی که از پنبه بود بسر کذادد وبکسرش دا روی سبنه و سردبگر میان دو شانه انداخت و دامن بکمر د وبهمه پیروانش دستور داد چنان کنند
یاسر خادم وریان بن صلت گوید چون خلیفه معزول امین پسرهارون در گذشت وامر خلافت برای مامون مسقر شد نامهای بامام رضا ع نوشت و انحضرت را بخراسان طلبید امام رضا ع بعللی تمسک میفرمودو عذر میخواست مامون پیوسته بانجضرت نامه مینوشت تا انحضرت دانست ه چاره یی نداردو او دست بردار نیست لذا از مدینه بیرون شد و ابو جعفر امام نهم ع هفت ساله مامون بحضرت نوشت راه کو هستان وقم رادر پیش نگیر بلکه ازراه بصره و اهواز و فازس بیا شاید مقصودشاین بود که انحضرت از راهی بیابد که شیعبانش کمتر باشد وار ناراحتی. امام اگاه نشوند تا انکه بمرو دسبد
تعداد صفحات : 7