هشام دستور حضرت را بزندان برندانرعت با زندانیان سخن میگفت همه زندانیان از جان و دل سنجش را پذیرفتنه باو دل داوند زندانیان نزد هشام امد وگفت یا امیرالمومنین من از اهل شام بر تو هراسانم و میترسم که ترا از ابن مقام عزل کنند سپس گزارش را باو داد هشام دستور داد انحضرت و اصحابش را بر استر نشانده توسط کاروان پست بمدینه برگردانند و فرمان داد که در بین راه بازارها را بروی انها ببندند واز خوراک و اشامیدنی جلو گیرشان باشد مقصودش از این دستورها توهین و توبیخ انحضرت بود پس سه روز را رفتند و هیچگونه خوراک واشامیدنی بدست نیاوردند تا انکه بشهر مدین شهر شعیب پیغمبر رسیدند مردم در شهر را بروی انها بستند اصحاب حضرت از گرسنگی وتشنگی باو شکایت بردند امام ع بر کوهی که بانها مشرف بود بالا رفت و باصدای فرمودای اهل شهریکه مردمش ستمکاربد من بقیه اللهم خدا میفرماید و بقیت الله برای شما بهتر است اگر ایمان دارید ومن تگهبان شما نیستم 86 سوره 11 در میان شیخی سالخوره بود نزد مردم شهر امد وگفتای فوم بخدا که این ندا مانند دعوت شعیب پیغمبر است اگر در بازارهارا بروی این مرد باز نکنید از بلای سر وزیرپا گرفتارسوید این بار مراتصدیق کنید و فرمان برید ودر اینده تکذیبم کنید من خیر خواه شمایم مردم شتاب کردند و بازارهارا بروی حضرت اصحابش گشودند خبرانشیخ بهشام بن عبدالملک رسید دنبالش فرستاد واورابرد و کسی ندانست که کارش بکجا رسبد امام صادق ع فرمود محمد بن علی. باقر در 57 سال،ی بسال 114 در گذشت و بعداز علی بن الحسین ع 19 سال و2 ماه زندگی کرد
دای