ابوبکر. حضرمیگوید چون امام باقر ص ع را بشام سوی هشام بت عبداملک بردند بدر بارش رسی هشام باصحاب خود وجضا ر مجلسی که از بنی امبه. بودند چون دیدید من محمد بن علی را توبیخ کردم وساکت شدم شما یک بیک باو رو اورید و توبیخش کنید.شپس بحصرت امام باقر ع وارد شد بادست بمهگان اشاره کرد و فرمود السلام. علیکم همگان را مشمول سلام خود ساخت و بنشت چون هسام بعنوان خلافت سلام نکرد وبی اجازه نشست کینه وخشم او افزون گشت پس باو رو اورد توبیخ میکرد از جمله سخانش این بود اب محمد بن علی همیشه مردی ازشما. خاندان میان مسلمبن احتلاف انداخته وانها را بسوی خود دوت کرده واز روی. بیخردی کم دانشی کرده او امامست هرچه دلش خواست انحضرت را توبیخ کرد چوگ خاموشش. حاصران یکی پس ازدیگری تا نفر اخر. بحضرت رو اوردندو توبیخ میکردن چون همگی ساکت شدندحضرت بر خاست و فرمو د.ای مردم بکجا میروید وشیطان میخواهد. شمارا بکجاانداز. بعنی حفیقت کجا و شما کجا خدا برای سعادت خود شما پیروی کردن از مارا از شماخواسته شما با ما مخالفت ودشمنی. میکنید خدا بوسیاه ما خانواده پیشینان شما را هدایت کرد وپسینیان شما هم از بدکت ما هدابتشان پایان بابد یعنی در ظهور امام قایم ع اگر شماسلطنتی. شتابان وزد گذر داریدما سلطنتی دیرس و جاودان داریم که بعدازسلطنتی نباشد زیرا ما اهل پا یان وانجامیم و خداب عزوجال میفرمایدو سر انجام ازانپرهیز.گار است 125 سوره 7 هشام دستور داد حضرت را بزندان برند